- دیو زای
- دیو زاینده زنی که بچه های شیطان صفت زاید، غضب آلود تند خوی
معنی دیو زای - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بچه دیو دیو نژاد، اسب قوی هیکل و تیز دو
اژدها
مقام دیو مکان دیو، صحرایی که از آبادی دور باشد، جایگاه خراب خرابه، چراگاه دور دست، سرد سیر
دیوستان دیو خانه
پرورده دیو، شیطان منش
بدخو، تندخو
جن زده مصروع مجنون
بچه دیو دیو نژاد، اسب قوی هیکل و تیز دو
گیاهی است از تیره بادمجانیان جزو دسته شابیزکها دارای برگهای کامل. گلهایش برنگ سفید و بنفش کم رنگ و قرمز و صورتی و زرد دیده میشود در حدود 70 گونه از این گیاه شناخته شده که همگی در نواحی معتدل و گرم میرویند عوسج عرقد حضض فیل زهرج فیل زهره آسه
مرد پیر و سالخورده، تاریک دل، بد نفس
گرد باد، تند دو (اسب) تند رو (شتر)، جنون دیوانگی
جن زده مصروع مجنون
بچه دیو
بچۀ دیو، دیونژاد، کنایه از اسب قوی هیکل
آنکه دو قلو و توامان زاید
آنکه به هیئت دیو یا به شکل دیو یا در لباس دیو باشد